داستان کوتاه و آموزنده آكواريوم
بالاخره بعد از مدتی ازحمله به ماهی کوچیک
منصرف شد. او باور کرده بود که رفتن به اون طرف اکواریوم و خوردن ماهی
کوچیکه کار غیر ممکنیه. دانشمند شیشهی وسط رو برداشت و راه ماهی بزرگه رو
باز کرد… اما ماهی بزرگه هرگز به سمت ماهی کوچیکه حمله نکرد.
منبع: farshadnikbin.blogfa.com
داستان های جالب و خواندنی
دانشمندي آزمایش جالبی انجام داد، او یک اکواریم شیشهای ساخت و اونو با یک دیوار شیشهای دو قسمت کرد.
تو یه قسمت یه ماهی بزرگتر انداخت و در قسمت دیگه یه ماهی کوچیکتر.
ماهی کوچیکه تنها غذای ماهی بزرگه بود و دانشمند به اون غذای دیگهای نمیداد…
او برای خوردن ماهی کوچیکه بارها و
بارها به طرفش حمله میکرد، اما هر بار به یه دیوار نامرئی میخورد. همون
دیوار شیشهای که اونو از غذای مورد علاقش جدا میکرد.
میدانید چرا؟
اون دیوار شیشهای دیگه وجود نداشت، اما ماهی بزرگه تو ذهنش یه دیوار شیشهای ساخته بود.
یه
دیوار که شکستنش از شکستن هر دیوار واقعی سختتر بود اون دیوار باور خودش
بود. باورش به محدودیت. باورش به وجود دیوار. باورش به ناتوانی…
پخش مواد غذایی برادران ریاحی
فروش انواع برنج و روغن به صورت عمده
تلفن : 07152339250و 07152339251
همراه : 09171812185
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |